مریلا زارعی
مریلا زارعی بازیگر ایرانی است. او برای فیلمهای سربازهای جمعه (۱۳۸۲)، شیار ۱۴۳ (۱۳۹۲) و زیر سقف دودی (۱۳۹۵) برنده سه جایزهٔ بازیگری از جشنوارهٔ فیلم فجر شده است. زارعی برای مجموعه مانکن (۱۳۹۸) یک جایزه حافظ دریافت کرد.
مریلا زارعی بازیگر ایرانی است. او برای فیلمهای سربازهای جمعه (۱۳۸۲)، شیار ۱۴۳ (۱۳۹۲) و زیر سقف دودی (۱۳۹۵) برنده سه جایزهٔ بازیگری از جشنوارهٔ فیلم فجر شده است. زارعی برای مجموعه مانکن (۱۳۹۸) یک جایزه حافظ دریافت کرد.
قسمت چهاردهم منتشر شد.
ماجراهای یک کارگردان سینما است که درگیر پرونده قتلی میشود.
موضوع دربارهٔ بادیگاردی است به نام حیدر که وظیفه حفاظت از مسؤولان بلندپایه کشور را برعهده دارد. نقش او را پرویز پرستویی بازی میکند. حیدر شخصیت آرمانگرایی است که مسائلی را در کارش میبیند و این مسائل او را نسبت به کارش دچار تضاد و شک و تردید میکند.
سیما معلمی تحصیلکرده است که با همسر خود احمد که مردی عیاش و خوشگذران است زندگی میکند. روزی احمد به سیما میگوید باید همسر دوست مرحومش (صبا) را به روستای پدریاش و نزد خانوادهاش ببرد. علیرغم اصرار سیما برای همراهی با او در این سفر احمد به تنهایی به سفر میرود. احمد و صبا در میانه راه توسط پلیس دستگیر میشوند و سیما مجبور میشود که ادعا کند که صبا خواهرزاده اوست و به این ترتیب با آنها همسفر میشود. سیما متوجه میشود که ارتباطی میان احمد و صبا (که زن جوان و زیبایی است) وجود دارد…
قسمت یکم منتشر شد.
قتلهایی در تهران رخ میدهد که در آنها قاتل با مسموم کردن سوژههای خود آنها را به قتل میرساند. قاتل به همین علت به افعی تهران شهرت دارد و تمامی قربانیان او سابقه کودکآزاری دارند. آرمان بیانی، منتقد و مدرس سینماست و قصد دارد دربارهٔ این قتلها فیلم بسازد. در ابتدا با درخواست او مخالفت میشود ولی روزی فرهاد، تهیهکننده سینما، به آرمان میگوید امکان ساخت فیلم مهیا شده. چرا که گویا پلیس میخواهد از ساخت فیلم برای به دام انداختن قاتل استفاده کند. آرمان درگیر ساخت فیلم میشود و در عین حال مشکلات شخصی و خانوادگی فراوانی دارد.
چند سرباز یک روز جمعه به همراه گروهبان خود به شهر میآیند. این روز تعطیل اما برای آنها حوادثی تازه در پی دارد و آنها را به نگاهی دیگر میرساند.
قسمت سی و ششم منتشر شد.
سریال جیران، برای اولاد آدم هیچ قلعهای محکمتر از عشق نیست. بدهید همهجا جار بزنند که: ایهالناس! دیروز در حوالی تجریش پادشاه شما عاشق شد...
فیلم داستان برادر سربازی است که چشمش در اثر پرتاب نارنجک در استادیوم، آسیب دیده و برادرش برای تأمین هزینه عمل او تعدادی چک بی محل خریده و تلاش میکند چکها را نقد کند. درطول ماجرا، برادر با افرادی نگون بخت تر از خود روبه رو میشود و در درگیری با این افراد آسیبهای جدی میبیند و حتی به او تجاوز میشود و در آخر، برای تأمین هزینه عمل، قتلی را بر گردن میگیرد که کار او نیست.
قسمت بیست و چهارذم (قسمت آخر) منتشر شد.
لیلی که اتفاقات شوم زمان کودکیاش را ناشی از نفرینی کهن میداند، از طریق کتابی مرموز در مییابد که او و خانوادهاش تاکنون در زمان و مکانهای موازی بسیاری زیستهاند و اکنون «نوبت لیلی» است تا با رمزگشایی از کتاب و یافتن تابلوی ارزشمند نیاکانش دست به انتخابی بزند که به تمام این زندگیهای زیسته معنا بدهد...
ایران و اسپانیا برای راه اندازی یک پروژه بزرگ در جزیره هندورابی در جنوب ایران به توافق رسیدهاند، شرکتها و افراد بسیاری به طمع برنده شدن در این مناقصه شرکت کردهاند. مهندس سعید پارسا که چندسالی است از همسرش رؤیا عضدی جدا شده و رئیس یکی از شرکتهای حاضر در مناقصه است. دیگران نیز با اهداف متفاوت سعی در برنده شدن در این مناقصه سرنوشت ساز را دارند. رسیدن به موفقیت برای آدمهای این قصه منجر به پیچیدگیهایی در روایت آن میشود.
احمد عزیزی که سرپرست بخش تعمیرات و نگهداری پالایشگاه آبادان است برای مراسم خواستگاری دخترش سمیرا آماده میشود و دختر دیگرش ستاره در همان روز قصد سفر به تهران برای شرکت در جشن خداحافظی یکی از دوستان همدانشگاهیاش را دارد که با مخالفت پدرش روبهرو میشود و تصمیم میگیرد بدون اجازهٔ خانواده صبح با هواپیما به تهران برود و...